بخت النصر

نبو کودوری اوسور (نبوکدنصر دوم) که به بخت النصر مشهور شده، در سال 604 پ.م به شاهی بابل رسید و در 7 اکتبر 562 پ.م درگذشت.

پدر او (نبو اپله اوسور یا نبوپولاسار) در سال 612 پ.م، با همراهی هوخشتره (شاه ماد) توانست بر نینوا (پایتخت آشور) دست یابد. در آن سال یا کمی بعد، نبوکدنصر با نوه هوخشتره (آمیتیس) عروسی کرد و اتحادی میان دو دولت پدید آمد که صلحی 60 ساله را در پی داشت.

در سال 604 پ.م نبوکدنصر به جنگ نخائو دوم (فرعون مصر) رفت و او را در کرکمیش (شمال سوریه) بشکست. خبر مرگ پدر موجب بازگشت نبوکدنصر به بابل شد. او برای گردآوری خراج سالیانه از سوریه و فلسطین و فینیقیه مجبور بود تا همه ساله به آن سرزمینها لشکر بکشد.

در سال 602 پ.م یهویاقیم (شاه یهودا) بدون جنگ حاضر به پرداخت خراج شد. شاه بابل نیز تعدادی از بزرگان اورشلیم را به عنوان گروگان به بابل برد که به احتمال زیاد، دانیال نبی هم در میان آنان بود.

نبوکدنصر در سال 601 پ.م تا مرز مصر پیشروی نمود و پس از نبردی سخت، ناچار شد بدون نتیجه بازگردد. پس از بازگشت شاه به بابل، نخائو آماده جنگ با نبوکدنصر شد. یهویاقیم هم به حمایت از او برخواست.

نبوکدنصر در زمستان 597 پ.م رهسپار فلسطین شد. یهویاقیم در دسامبر 598 پ.م درگذشت و یهویاقین جانشین پدرش شد. بابلیها در 16 مارس 597 پ.م اورشلیم را تصرف کردند و یهویاقین و ده هزار تن از یهودیان را به بابل کوچاندند. یکی از برادران یهویاقیم که صدقیا نام گرفت و تنها 21 سال داشت، به حکومت یهودا منصوب شد و نبوکدنصر با ثروت بسیار معبد اورشلیم به بابل بازگشت.

در سال 588 پ.م، فرعون تازه (آپریئز) به فلسطین و فینیقیه لشکر کشید و چندین شهر را غارت نمود. صدقیا به گمان اینکه دوران چیرگی بابل پایان یافته است، از پرداخت خراج سر باز زد. نبوکدنصر با سپاهی گران راهی غرب شد. مصریها عقب نشستند و اورشلیم پس از 18 ماه مقاومت، سرانجام در 18 ژوئیه 586 پ.م گشوده شد. شاه بابل فرمان کشتار و تخریب صادر کرد. شهر تقریبا به طور کامل ویران گردید و 15 هزار تن از یهودیان به بابل برده شدند. بدین ترتیب، دولت یهودا که در سال 928 پ.م و پس از مرگ سلیمان نبی تأسیس شده بود، برچیده شد.

بندر صور که یکی از مراکز بزرگ تجاری جهان باستان در فینیقیه به شمار می رفت، در سال 571 پ.م و پس از 13 سال مقاومت در برابر بابلیان، سقوط کرد و فرماندهی بابلی در آنجا منصوب شد. بندر کارتاژ (واقع در کشور تونس کنونی) که در پایان سده نهم پیش از میلاد توسط فینیقیها بنا شده بود، در سال 574 پ.م از دولت صور مستقل شد و سه سده بعد به قدرتی جهانی تبدیل گردید.

بخت النصر در 562 پ.م درگذشت و جانشینان او نتوانستند از قلمرو بابل به خوبی نگهداری کنند. پدیدار شدن قدرت تازه ای به نام هخامنشیان موجب شد تا از قدرت بابل روز به روز کاسته شود. سرانجام در 13 اکتبر 539 پ.م شهر بابل به تصرف ایرانیان درآمد و از آن دولت پرآوازه، تنها نام آن و نام بخت النصر و باغهای معلق آن به جا ماند.

باغهای معلق بابل یکی از عجایب هفتگانه جهان باستان می‌باشد. این باغها در حدود 600 پیش از میلاد به فرمان نبوکدنصر دوم ساخته شدند. به این باغها در نوشته‌های مورخان یونانی مانند استرابو و دیودور سیسیلی اشاره شده‌است ولی همچنان در مورد وجود آنها ابهاماتی هست. در حقیقت در هیچ یک از نوشته‌های بابلی در مورد وجود این باغ مطلبی ذکر نشده‌است. در طول قرنها این منطقه با باغهای نینوا درآمیخته ولی در حکاکی‌های موجود در آن نواحی روش‌های انتقال آب رود فرات به ارتفاعی که برای این باغها احتیاج بوده‌است آورده شده‌است. این باغها برای خوشحال کردن همسر نبوکدنصر که بیمار بوده‌است ساخته شده‌اند. آمیتیس دختر ایختوویگو و نوه هوخشتره (پادشاهان ماد) با نبوکدنصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آن می‌امد سرزمینی سرسبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقه‌ای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین نبوکدنصر تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در بلندی برای همسر خود بسازد واژهٔ معلق که برای این باغها استفاده می‌شود در حقیقت به این معنی نیست که باغها به‌وسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بوده‌اند بلکه احتمالاً ترجمه اشتباه کلمه‌ای یونانی به معنای تراس یا بالکن بوده‌است. استرابو در قرن اول قبل از میلاد می‌نویسد: تراسها در طبقاتی روی یکدیگر واقع شده بودند و هرکدام دارای ستونهای سنگی مکعب شکل توخالی بوده‌اند که توسط گیاهان پوشیده شده بود. تحقیقات بیشتر در منطقه بابل منجر به یافتن پایه‌های این ستون‌ها شده‌است.

 

اوستروگوتها

پادشاهی اوستروگوتها در ایتالیا از 15 مارس 493 تا اکتبر 552م ادامه داشت. پایه گذار این دولت، تئودوریک نام داشت که در 30 اوت 526م درگذشت.

گوتها که دسته ای از ژرمنها بودند، در سال 257م به دو شاخه غربی (ویزیگوتها) و شرقی (اوستروگوتها) تقسیم شدند. ارماناریک در اواخر سده سوم میلادی به رهبری اوستروگوتها رسید. او در سال 372م در جنگ با هونها کشته شد. هونها در این سال از رود ولگا گذشتند و اوستروگوتها را در اوکراین شکست دادند. اوستروگوتها در 455م با اجازه امپراتور روم، سرزمینهای پانونیا و دالماسی را تصرف کردند.

در سال 475م تئودومیر درگذشت و پسر 21 ساله اش تئودوریک به رهبری اوستروگوتها رسید. تئودوریک از 10 سالگی به عنوان گروگان در قسطنطنیه (پایتخت بیزانس) نگاه داشته شده بود. او بر بخش وسیعی از شبه جزیره بالکان فرمان می راند. تئودوریک در پاییز سال 488م با سپاهی 20 هزار نفره رهسپار ایتالیا شد. ایتالیا از تابستان سال 476م و پس از سقوط امپراتوری روم غربی، زیر فرمان اودواکر بود. جنگ میان تئودوریک و اودواکر چهار سال به درازا کشید. اودواکر در 28 اوت 489م در نبرد ایسونزو شکست خورد. نیروهای اودواکر در یکم آوریل 490م در میلان تسلیم شدند. اودواکر در 11 اوت 490م در کنار رود آدا شکست خورد. وی سرانجام در 25 فوریه 493م در راونا تسلیم شد و در 15 مارس در 58 سالگی کشته شد. تئودوریک در ایتالیا به شاهی رسید و تا 526م فرمان راند.

شهر بلگراد در سال 504م به تصرف تئودوریک درآمد. این شهر از 488م در تصرف گپیدها بود. تئودوریک در 510م منطقه پروانس در جنوب شرقی فرانسه را ضمیمه قلمرو خود ساخت. پروانس در 563م دوباره به دست فرانکها افتاد. قلمرو ویزیگوتها در اسپانیا نیز در سال 511م به زیر فرمان تئودوریک درآمد. بوئِتیوس، فیلسوف ایتالیایی، در سال 522م به صدارت برگزیده شد ولی کمی بعد به اتهام دسیسه چینی بر ضد تئودوریک زندانی و در 23 اکتبر 524م کشته شد. تئودوریک در 30 اوت 526م درگذشت و نوه اش، آتالاریک در 10 سالگی جانشین او شد.

آتالاریک به سبب زیاده روی در عمل جنسی، در دوم اکتبر 534م و در 18 سالگی درگذشت. مادر او (آمالاسونتا) که در مدت 8 سال، نایب السلطنه بود، پادشاهی را به پسرعموی خود پیشنهاد داد. تئوداهاد ملکه را به زندان انداخت. ملکه هم از بیزانس یاری خواست. آمالاسونتا در اوایل ماه می 535م اعدام شد.

امپراتور یوستینیانوس فرمان حمله به ایتالیا را صادر کرد و سپاهیان بیزانس به فرماندهی بلیساریوس در دسامبر 535م رهسپار شدند. بدین ترتیب جنگهای گوتیک آغاز شد که تا اکتبر 554م ادامه داشت.

در 31 دسامبر 535م اوستروگوتها در سیراکوز شکست خوردند و سیسیل به طور کامل به دست بیزانسیها افتاد. شهر رم نیز در 9 دسامبر 536م تصرف شد. ویتیگس که در 536م جانشین تئوداهاد شده بود، شهر رم را محاصره کرد ولی در 12 مارس 538م محاصره را رها کرد. شهر راونا در 540م به تصرف بلیساریوس درآمد و ویتیگس کشته شد. توتیلا در 542م توانست شهر ناپل را پس از 6 سال، از تصرف بیزانسیها خارج کند. شهر رم نیز در 17 دسامبر 546م به دست توتیلا افتاد. رم در 16 ژانویه به دست توتیلا افتاد. توتیلا در ژوئیه 552م در جنگ با نارسس بیزانسی کشته شد. اوستروگوتها در اکتبر 552م نیز از بیزانسیها شکست خوردند و فرمانروایی آنان بر ایتالیا پایان یافت.

شاهان اوستروگوت در ایتالیا

 

کنستانتین بزرگ


کنستانتین در 27 فوریه 272م در نایسوس واقع در صربستان کنونی زاده شد و در 22 می 337م در نیکومدیا درگذشت.

در 25 ژوئیه 306م کنستانتیوس یکم درگذشت و کنستانتین خود را جانشین پدرش اعلام کرد. کنستانتیوس از 305 تا 306م آگوست (امپراتور) غرب بود و گالریوس نیز از 305 تا 311م آگوست شرق. امپراتوری روم از 306 تا 324م دچار جنگ داخلی بود و چندین نفر در یک زمان خود را امپراتور می نامیدند.

کنستانتین از 312 تا 324م در هشت جنگ بزرگ توانست تا همه مدعیان را شکست دهد و از 324 تا 337م به تنهایی بر روم فرمان براند.

او در تابستان 313م با صدور فرمان میلان، آیین مسیحیت را آزاد اعلام کرد. کنستانتین در بهار 325م با تشکیل دادن نشست مذهبی در نیقیه کوشید تا اختلافات مذهبی در مسیحیت را از میان بردارد. نخستین کلیسای شهر اورشلیم در سال 330م به فرمان کنستانتین ساخته شد.

پس از مرگ کنستانتین در 337م، مبارزه بر سر قدرت میان سه پسر او آغاز شد و دوباره امپراتوری روم را دچار آشفتگی ساخت.

 

 

دولت طاهریان

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

دولت طاهریان نخستین دولت مستقل ایرانی بود که پس از ورود اسلام به ایران تأسیس شد. دولت طاهری در اسفند 199خ تأسیس شد و تا 17 امرداد 252خ پابرجا بود.

1.       طاهر بن حسین از اسفند 199 تا 26 آبان 201خ، زاده 154خ. او در سال 176خ حاکم پوشنگ در افغانستان امروزی شد. در 22 اردیبهشت 190خ سپاه 20 هزار نفری مأمون به فرماندهی طاهر توانست سپاه 40 هزار نفری امین را در نزدیکی ری شکست دهد. علی بن عیسی بن ماهان که فرمانده سپاه امین بود، کشته شد. او از 175 تا 186خ از سوی هارون عباسی، والی خراسان بود. امین (خلیفه عباسی) در 6 مهر 192خ در بغداد و به فرمان طاهر کشته شد و مأمون جانشین برادرش در خلافت شد. طاهر از سال 193 تا امرداد سال 198خ که مأمون به بغداد وارد شد، در رقه بود و سپس به سپهسالاری برگزیده شد. مأمون در اسفند 199خ طاهر را به امارت خراسان منصوب کرد و طاهر در 21 اردیبهشت 200خ از بغداد رهسپار مرو شد که مرکز حکومت خراسان شمرده می شد. طاهر در 6 آبان 201خ نام مأمون را از خطبه انداخت و اعلام استقلال کرد. طاهر در 26 آبان 201خ درگذشت.

2.       . طلحه پسر طاهر تا 28 خرداد 207خ

3.       . علی پسر طاهر تا شهریور 209خ. حمزه آذرک که رهبر خوارج شورشی سیستان بود و از سال 177خ با نیروهای عباسی مبارزه می کرد، در 10 شهریور 207خ درگذشت.

4.       . عبدالله پسر طاهر تا 8 دی 223خ، زاده 177خ. او از 204 تا 206خ در شام و مصر چندین شورش بر ضد خلافت عباسی را سرکوب کرده بود. عبدالله مرکز حکومت را از مرو به نیشابور منتقل کرد. سرکوب قیام مازیار که حاکم طبرستان بود، در زمان حکومت عبدالله روی داد. مازیار در 16 تیر 218خ کشته شد و حسن بن حسین که عموی عبدالله بود، والی طبرستان شد. حسن در شهریور 222خ درگذشت و طاهر پسر عبدالله حاکم طبرستان شد. نظام کشاورزی و آبیاری در زمان حکومت عبدالله بسیار پیشرفت کرده و سامان یافت.

5.       . طاهر پسر عبدالله تا 5 مهر 241خ، زاده 197خ. او برادرش محمد را به حکومت طبرستان منصوب کرد. محمد در شهریور 230خ به بغداد رفت و رئیس پلیس و رئیس دیوان خراج آنجا شد و تا 246خ در این مقام بود. سلیمان که برادر سوم بود، از 230 تا 248خ والی طبرستان بود. یعقوب لیث در 240خ دولت صفاری را در سیستان تأسیس کرد که تا 381خ پابرجا بود.

6.       . محمد پسر طاهر دوم تا 17 امرداد 252خ. در 13 آبان 243خ حسن بن زید علوی در کلار قیام کرد و یک ماه بعد، دولت علویان طبرستان را بنیاد نهاد که تا 307خ پابرجا بود. سلیمان بن عبدالله در 26 دی 243خ از حسن بن زید شکست خورد و طبرستان را رها کرد. سلیمان در فروردین 248خ رئیس پلیس بغداد شد و تا مهر 254خ که درگذشت، در این مقام بود. در امرداد 246خ یعقوب لیث صفاری شهر هرات را تصرف و حسین بن عبدالله را دربند کرد. محمد بن عبدالله که رئیس پلیس بغداد بود در 28 آبان 246خ در 43 سالگی درگذشت. نیشابور در 17 امرداد 252خ به تصرف یعقوب درآمد و دولت طاهری سقوط کرد. احمد بن عبدالله خجستانی که از سرداران دولت طاهری بود، در مهر 254خ نیشابور را گرفت و تا تیر 261خ حکومت کرد و به دست غلامش کشته شد.

پایان سرایش شاهنامه

روز 23 اسفند، سالگرد پایان سرایش شاهنامه توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی است.

فردوسی زاده سال 319خ و درگذشته 399خ در شهر توس است. او در چهل سالگی سرودن شاهنامه را آغاز کرد و در طی حدود 30 سال توانست روایات ملی ایران را در 50 هزار بیت تدوین کند.

حکیم توس در چند بیت به زمان پایان سرایش شاهنامه اشاره کرده است. این بیتها به شرح زیر است:

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک    همی زیر بیت اندر آرم فلک

سر آمد کنون قصه یزدگرد    به ماه سپندارمذ روز ارد

ز هجرت شده پنج هشتاد بار    به نام جهان داور کردگار

شاعر می گوید که در هنگام پایان سرایش شاهنامه، 71 سال دارد و از هجرت پیامبر هم 400 سال می گذرد (پنج بار هشتاد سال). منظور از روز ارد، روز بیست و پنجم هر ماه در تقویم ایرانی است.

بدین ترتیب، زمان پایان سرایش شاهنامه برابر بوده با 25 اسفند در تقویم ایرانی یا همان تقویم یزدگردی و آن هم در سال 400 هجری قمری. با محاسبه و تطبیق دادن تقویمها، پی می بریم که 25 اسفند یزدگردی در سال 400 هجری، برابر بوده با روز 23 اسفند سال 388 هجری خورشیدی.

بر روان فردوسی درود و بر روان همه پاکان روزگار.

تقویم هجری

گاهشماری هجری قمری بر پایه گردش ماه به دور زمین تنظیم شده است و مبدأ آن هم هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه است.

گاهشماری قمری از حدود دو هزار سال پیش از میلاد مورد استفاده اقوام گوناگون بوده است. تمدنهایی مانند چین و بابل به مرور زمان به این نکته پی بردند که استفاده از گاهشماری قمری نمی تواند نیازهای کشاورزی و دولتی را برآورد؛ از همین رو گاهشماری شمسی – قمری را ابداع کردند که مورد استفاده یهودیان هم قرار گرفت.

چندان مشخص نیست که اعراب از گاهشماری قمری استفاده می کردند یا از گاهشماری شمسی – قمری. البته سفرهای تجاری اعراب در تابستان و زمستان به یمن و شام موجب می شد که آنها بر پایه گاهشماری شمسی که منطبق بر فصول است، سفرهای خود را برنامه ریزی کنند.

با ایجاد حکومت اسلامی در مدینه، لزوم استفاده از گاهشماری برای تاریخ گذاری نامه ها و ثبت رویدادها احساس شد. در 16 محرم سال 16 هجری قمری (2 اسفند 15 هجری خورشیدی) بود که هجرت پیامبر اسلام به عنوان مبدأ گاهشماری اسلامی برگزیده شد. آن سالی که در آن پیامبر از مکه به مدینه هجرت فرمود، سال یکم هجری نام گرفت و یکم محرم آن سال که برابر 16 ژوئیه 622 میلادی بود، نخستین روز از گاهشماری هجری قمری شد.

یک سال قمری برابر 354 روز و 367 هزارم روز است. در محاسبات تقویمی برای یافتن تاریخ تطبیقی گاهشماری هجری قمری با گاهشماری هجری خورشیدی و گاهشماری میلادی، سال قمری عادی را 354 روز و سال کبیسه  را 355 رز محاسبه می کنند

در محاسبات تقویمی در یک دوره 30 ساله، 11 سال کبیسه در نظر گرفته می شود. چون آغاز ماهها در گاهشماری قمری، بر اساس رؤیت هلال است، برخی ماهها 29 روزه و برخی ماهها 30 روزه هستند. در محاسبات تقویمی، ماههای فرد را 30 روزه  و ماههای زوج را 29 روزه محاسبه می کنند. در سالهای کبیسه ماه آخر هم 30 روزه محاسبه می شود.

در ایران تا 90 سال پیش، اسناد دولتی با گاهشماری هجری قمری تاریخ گذاری می شدند. از فروردین 1304خ گاهشماری هجری خورشیدی جای گاهشماری هجری قمری را در اسناد دولتی گرفت ولی آداب مذهبی هنوز هم با گاهشماری هجری قمری در پیوند است.

دولت وی شمالی در چین

دولت وِی شمالی در سده پنجم و ششم در شمال چین فرمان می راند. برای آگاهی از تاریخ مختصر وی شمالی، ادامه مطلب را ببینید.
ادامه نوشته

تقویم تاریخ اسفند

رویدادهای مهم اسفند ماه را در زیر می بینید.
ادامه نوشته

روز عشاق در تقويم ايراني

چند سالي است كه ايرانيان روز ۱۴ فوريه يا ۲۵ بهمن را به عنوان روز والنتاين يا روز عشاق گرامي مي دارند و به يكديگر هديه مي دهند. به گمان بسيار، خيلي از ايرانيان نمي دانند كه نياكان ما يك روز از سال را به اين كار اختصاص داده بودند و آن روز ۵ اسفندماه است.

در تقويم ايران كهن، هر يك از سي روز ماه به نام يكي از ايزدان خوانده مي شد. ۱۲ تا از اين نامها با ۱۲ ماه سال همسان بود. به همين سبب، ۱۲ جشن ماهانه در ايران وجود داشت. مثلا روز سيزدهم هر ماه، تير نام داشت و روز سيزدهم از ماه تير به عنوان جشن تيرگان گرامي داشته مي شد.

روز پنجم اسفندماه نيز به عنوان جشن اسفندگان گرامي داشته مي شد. از آن رو كه اسفندارمذ يا اسپنته ارمئيتي، ايزدبانوي زمين بود، روز اسفند از ماه اسفند به عنوان روز زن و مادر جشن گرفته مي شد. زيرا زمين مادر همه موجودات است. قابل توجه است كه آرميتا به عنوان نام دختران، همين نام ايزد بانوي زمين يعني اسپنته ارمئيتي يا آرميتاي پاك است.

حال بهتر نيست كه ايرانيان روز ۵ اسفند را براي هديه دادن به همسران خود برگزينند و والنتاين را به همان خارجيها واگذارند.

دولت پالنکه در مکزیک

اقوام مایا که از حدود هزار سال پیش از میلاد در آمریکای مرکزی زندگی می کردند، تمدن باشکوهی را پدید آوردند. دولت شهرهای مایایی از سده پنجم میلادی تا سده نهم با هم در کشمکش بودند. یکی از آن دولت شهرها پالنکه نام داشت.
ادامه نوشته

هرمز چهارم ساساني

هرمز چهارم بيست و يكمين شاه از دودمان ساساني بود كه از سال ۵۷۹ تا ۶ ژانويه ۵۹۰م پادشاهي كرد

 و در ۲۸ فوريه ۵۹۰م در زندان كشته شد.

مادر هرمز دختر خاقان تركان بود. هرمز در سال ۵۷۹م جانشين پدرش خسرو انوشيروان شد و مذاكرات صلحي كه ميان ايران و بيزانس جريان داشت، متوقف گرديد و جنگهاي پراكنده ميان دو دولت تا سال ۵۹۰م ادامه يافت.

حكومت تركان كه در سال ۵۵۲م در آسياي مركزي تأسيس شده بود، پس از نابودي دولت هپتالها در سال ۵۵۷م، همسايه شمال شرقي ايران شد. پس از تغيير و تحولاتي كه در رأس قدرت تركان پيش آمد، آنها به تحريك دولت بيزانس به مرزهاي شمال شرقي ايران در خراسان يورش آوردند. بهرام چوبين كه از اهالي ري و عضو خاندان مهران بود، با دلاوري توانست تركان را در سالهاي ۵۸۸ و ۵۸۹ شكست دهد. او پس از اين پيروزيها به مقام فرماندهي كلّ نيروهاي ايران در جنگ با بيزانس برگزيده شد ولي در جنگ شكست خورد. هرمز هم بر او خشم گرفت و از فرماندهي بركنارش كرد. بهرام چوبين با دلگرمي به سربازانش، بر ضد شاه شوريد.

هرمز پادشاهي بود كه نسبت به مستمندان و ضعفا مهربان و با بزرگان سختگير بود و از اين رو، مردم از او خشنود بودند و هرمز را دادگرتر از پدرش انوشيروان مي دانستند. ولي اشراف و نجبا چندان دل خوشي از او نداشتند. گزارش شده كه هرمز ۱۳ هزار تن از بزرگان را به سبب آزار و ستم به ضعفا به هلاكت رساند. او به هيربدان زرتشتي توصيه كرده بود كه به مسيحيان و ديگر اقليتهاي مذهبي ستم نكنند و با آنها خوش رفتار باشند تا تشويقي براي زرتشتي شدن مردمان غير زرتشتي باشد.

ناخشنودي نجبا از هرمز چهارم سبب شد تا آنها در شورش بهرام چوبين، طرف بهرام را بگيرند. ويستهم (گستهم) كه برادر زن شاه بود، توانست برادرش بندوي (ويندوي يا گندويه) را از زندان رها كند و پس از تصرف كاخ، هرمز چهارم را در ۶ ژانويه ۵۹۰م از شاهي بركنار و زنداني و كور كردند.  خسرو پرويز كه در آذربايجان بود، پس از آگاهي از خلع پدرش، خود را به تيسفون رساند و در ۱۵ فوريه تاج بر سر نهاد.

خسرو چند روز پس از تاجگذاري از بهرام چوبين شكست خورد و به قلمرو روم گريخت و هرمز چهارم نيز به دست دايي خسرو پرويز، در ۲۸ فوريه  ۵۹۰م در زندان كشته شد.