تمدن مايا
ماياها سرخپوستاني بودند كه از ده سده پيش از ميلاد در مكزيك، گواتمالا و السالوادور زندگي مي كردند. آنها تمدن پرشكوهي را به وجود آوردند كه در زمينه هاي هنر، معماري، ستاره شناسي و رياضيات سرآمد بود. دوران طلايي تمدن مايا از سده سوم تا نهم ميلادي بود. آنها به سببي كه براي ما معلوم نيست، شهرهاي خود در ميان جنگلها را رها كرده و به كوهستان پناه بردند. ماياها در مواجهه با آستكها ضعيف شده و با ورود مهاجمان اسپانيايي، قدرت خود را از دست دادند. امروزه جمعيت ماياها به حدود هفت ميليون نفر مي رسد كه در جنوب مكزيك و در بخشهاي كوهستاني گواتمالا و بليز زندگي مي كنند.
تاريخچه
تاريخ تمدن مايا به سه دوره تقسيم مي شود: دوره پيشا كلاسيك كه از سده دهم پ.م آغاز شده و تا سده سوم ميلادي ادامه مي يابد. دوره كلاسيك كه از سده سوم تا نهم ميلادي به طول انجاميد. دوره پسا كلاسيك كه از سده نهم تا شانزدهم ادامه داشت.
در دوره پيشا كلاسيك، گرايش به شهرنشيني پديد آمد. روستاها و شهرهايي ايجاد شد. خط مايايي كه نوعي خط تصويري يا هيروگليف بود، ابداع گرديد. به كمك يافته هاي باستان شناسي معلوم شده كه ماياها از تمدن اولمكها تأثير پذيرفته و جانشين آنها شده اند.
در دوره طلايي تمدن مايا دولت شهرهايي پديد آمدند كه با هم در كشمكش بودند. اين دولتها عبارتند از: پالنكه، تيكال، كوپان، چيچن ايتزا و تئوتي هواكان. در این دوره سطح زندگی و کیفیت آن در شهرهای مایا به بهترین حالت خود رسیده بود. پیروزیهای نظامیان مایا در نبرد با اقوام همسایه و شهرهای خارج از قلمرو و فراوانی آذوقه و امکانات که ناشی از تدبیر طبقه حاکم بر جامعه بود نوعی رفاه نسبی را برای جامعه مایاها پدید آورده بود. از سوی دیگر بازرگانی بین سواحل دور و نزدیک و وجود راههای پیادهرو بسیار طولانی میان شهرها زمینهرا برای پیشرفت این قوم در دوره کلاسیک فراهم آورده بود. در این دوره بیش از یکصد شهر بزرگ و کوچک پدید آمد که البته گاهی ساختن یک شهر جدید برابر بود با تخلیه یک شهر دیگر اما با این وجود سرعت شهرسازی و مهارت آنها در طراحی سیستمها مورد نیاز برای شهرهای بزرگ از شاخصههای مایاها در میان سایر اقوام آمريكا است.
مایاها در یکی از مرموزترين رویدادهای تاریخی به طرز ناشناختهای ناگهان تمام سرزمینهای متمدن و آباد خود را ترک کرده و به کوهستانها پناه بردند. دلیل این کوچ ناگهانی مشخص نیست که چگونه شد که شهرهای باشکوه و عظمت مایاها ناگهان خالی از سکنه شد. فرضیههای گوناگونی نظیر شیوع بیماری واگیر یا حملات مهاجمان بدوی و نیز باورهای مذهبی مطرح شده است اما هیچ یک تاکنون مورد تأیید واقع نشده است.
مایاها که از سده نهم میلادی رو به افول گذارده بودند یک به یک شهرهای خود را ترک میکردند و به گوشههایی از جنگلها پناه میبردند. اگرچه فقدان آثار ادبي و از میان رفتن متون مایایی باعث دشواری علتیابی این پدیده شده اما با توجه به محتوای کتاب سنتی و متاخر «چيلام بالام» میتوان به هراس و یأسی که در جامعه مایا بر حسب یک پيشگويي پدید آمده بود، اشاره کرد. این هول و هراس در یک قطعه قدیمی و سنتی که در این کتاب آمده نمود پیدا میکند:
«در آن روز، گرد و غبار مالک زمین خواهد شد. در آن روز، داغی بر چهره زمین دیده خواهد شد. در آن روز، ابری به هوا بر خواهد خواست. در آن روز، مردی نیرومند زمین را تصاحب خواهد کرد. در آن روز، همه چیز از هم فرومیپاشد. در آن روز، برگ لطیف میپژمرد. در آن روز، چشمان در حال مرگ فرو بسته خواهد شد.»
درپی کوچ ناگهانی مایاها، اقوام جدیدی آمدند و سرزمینهای مایاها را تسخیر کردند. شهر بزرگ چيچن ايتزا به دست قوم تولتك که از اقوام نیمهوحشی ساکن ارتفاعات مكزيك بود افتاد. اقوام دیگری نیز فتح سرزمینهای دیگر مایایی را آغاز کردند و تقریبا تمام ماحصل تمدن مایایی از دست رفت. این روند چهار سده ادامه داشت و در نهایت در سده سیزدهم مایاها موفق شدند دوباره حاکمیت شهرهای خود را بدست بگیرند. اما با این تفاوت که بجای یک حکومت، شانزده حکومت کوچک در سرزمینهای مایا فرمان مي راندند. فرهنگ مایایی هم به نسبت دوره گذشته بسیار ضعیف تر و کمتوانتر شده بود و تقریباً زير سايه تمدن آستك قرار گرفت و در نهایت بدست اسپانیاییهای مهاجم، تمدن مایا برچیده شد.
فتح شبه جزيره يوكاتان توسط اسپانیاییها از پیروزی بر سایر تمدنها و ملل آمریکایی دشوارتر بود و اگرچه ظرف ۵۰ سال پیروز شدند اما حدود ۱۷۰ سال طول کشید تا بطور کامل بر این سرزمینها تسلط بیابند. ورود اسپانیاییها در سال ۱۵۱۱ بود و ایتزا آخرین مقاومتی بود که در سال ۱۶۹۷ درهم شکست.
جامعه مايا
جامعه مایاها از قبایل به هم پیوسته ای که در سدههای پیش از میلاد بتدریج گرد هم آمده بودند، تشکیل میشد و فرهنگ در روستاها و شهرها اگرچه با هم در تضاد بود اما وجود نظام شاه-خدایی در این کشور موجب قرابت فرهنگ، زبان و مذهب ساکنان قلمرو مایا شده بود که در پی این، یک گونه فرهنگي عمومی و کلی در اجتماع مایاها پدید آمد. در نظام مایاها طبقهٔ اجتماعی، بسیار مهم تلقی میشد و هرکس میبایست جایگاه خود را از نیاکان به ارث ببرد. شاه در راس همه قرار گرفته و سلسله مراتب نیز بشدت رعایت میشد.
مایاها در شهرها بر حسب طبقاتی که داشتند امرار معاش میکردند. مهمترین مشاغل در جامعه مایا مشاغل مذهبی و کاهنی، افسری ارتش، کاتبی، بایگانی، مهندسي ساختمان و بازرگانی بود. در کنار این مشاغل طبقات پائینتر مشاغلی مانند کارگری ساختمان و صنعتگری داشتند که کیفیت تولیدات آنها به حدی بود که به نظر میرسد این افراد به صورت تخصصی آموزش دیده بودند. شغلهای دیگر مردم در جامعه مایا عبارت بود از كشاورزي و فعالیتهای خدماتی در شهر مانند آشپزي و نظافت و خدمتکاری که معمولا نسب افراد در احراز هر یک از این مشاغل بسیار موثر بود.
ماياها نوزادان را در گهواره هاي مخصوصی میخواباندند که تختههای تعبیه شده در آن کلهٔ نوزادان را پهن میکرد و آنها این را زیبا و بختآور میدانستند. غذاهای سنتیشان آنگونه که از نوشتهها و نقاشیها و نیز سنتهای مایاهای امروزی میتوان فهمید، ترکیباتی بوده از گوشت و سبزي و ذرت و انواع چاشني. مواد غذایی در هنگام قحطی و یا بروز جنگ از انبارها تامین میشد که تحت نظارت شاه قرار داشت. بازرگاني در شهرها رونق فراوان داشت و خاص طبقه نجبا بود که این بازارها در میادین اصلی شهرهای مختلف برپا میشد. میدان اصلی شهر بجز بازارهای موسمی که زمان مشخص و از پیش تعیین شده داشتند، بخش مهمی از فعالیتهای روزمره شهری را نیز پوشش میدادند. این فعالیتها شامل جشنهای مذهبی و ضیافتهای پیروزی، رژه، نمايش و گردهماییهای قبایل میشد.
ساختار سياسي
جامعه مایا در دوران پیشا کلاسیک مبتنی بر زندگی قبیلهای بود و هر قبيله رئیسی جداگانه داشت که بر فعالیتهای مذهبي و خانوادگي و تجاري قبيله نظارت مي كرد. در مرحلهٔ پایانی دوران پیشا کلاسیک سیستم نوین حکومتی مبتنی بر حکومت مرکزی در جامعه مایا پدید آمد و آن این بود که مایاها به این نتیجه رسیدند که در یک جامعه، شاه بهتر از رئیس میتواند به امورات همهٔ مردم رسیدگی کند. شاه واسطهٔ ارتباط خدایان و انسان تلقی میشد و كم كم پذیرش نظام شاهي در جامعه ماياها فراگير شد. كاهنان مذهبی این نکته را برای در دست داشتن نفوذ تأیید کردند و این باور رایج شد که سرپیچی از فرمان شاه موجب عقوبت خدایی و زمینی خواهد بود. شاهان مایا برای برقراری هرچه بیشتر نظم در قلمرو تحت امر خود به ایجاد نظام طبقاتی دست زدند و روحانیان و نظامیان را از خویشاوندان خویش برگزیدند.
طبقات اجتماعي
جامعه مایا به دو دسته نخبه و غیرنخبه تقسیم میشد. جامعهٔ نخبه که طبقهٔ ثروتمندان بود، خود دارای دو رده بود که ردهٔ اول مربوط به خاندان شاهی بود و ردهٔ دوم ردهٔ روحانیان و بازرگانان و جنگجویان حرفهای بشمار میآمد. دسته غیرنخبه هم کشاورزان، صنعتگران، شکارچیان و هنرمندان بود. صنعتگران ماهر در این میان مقام و منصبی برتر از سایرین داشتند. در نظام سیاسی مایا گاهی یک زن به صدارت و شاهی میرسید و تمام امور را در دست میگرفت و این زمانی بود که از خاندان شاهی مردی برای این امر وجود نداشته باشد. پوشش و لباس طبقات با هم متفاوت بود و زنان در هر دو طبقه اگرچه لباس نخی یا دامن و پیراهن گشاد میپوشیدند اما گلدوزیهای متفاوت داشتند. مردان طبقه پایین پوشش رویینهشان پارچهای بود که اکس نام داشت اما مردان نخبه از شنلی بنام پاتی استفاده میکردند.
برده داري
در ميان ماياها، برده داري و تجارت برده رواج داشت. يك فرد از سه راه به برده تبديل مي شد: يكي به سبب فقر سرپرست خانواده و فروش يكي از اعضا به عنوان برده. دوم برده شدن به سبب ارتكاب جرم و جنايت. سوم اسير شدن در جنگ. البته اگر اسراي جنگي از طبقات بالاي جامعه بودند، به پيشگاه ايزدان قرباني مي شدند.
هنر
گاهي هنر مایاها را در دوران کلاسیک یا عصر طلاییشان، برترین و زیباترین مکتب هنری جهان باستان دانستهاند. هنر مایایی اگرچه از سنتهای پیشین نظیر تمدن اولمک بهره میبرد اما خلاقیتهایی که در درون جامعه مایا پدیدار شد، چهرهای ویژه و متفاوت از تمام تمدنهای امریکای باستان به آن بخشید. آنها باورهای خود را درباره خدایان از راه خلق آثار هنری بروز میدادند. معماری، نقاشی، مجسمه سازی و سفالگری از مهمترین و برجستهترین هنرهای مایایی بود.
معماري
آثار معماری مایاها که تا به امروز بجای مانده عمدتا مبتنی بر ساخت منازل شهری و روستایی، کاخهای شاهی و معابد و هرمهای مذهبی- عبادی و سامانههای شهری مانند کانالها و مخازن آب، راههای شهری و بین شهری میشد. خیابانها عمدتاً به صورت سنگفرش بودند و برای طراحی شهر مهندسان امر ابتدا نقشه شهر را طراحی کرده و سپس نظر مساعد شاه را میگرفتند. معمولا ساختمانهای مذهبی مایاها که به صورت هرم بود، با مذهب و ایدئولوژی و نیز با گاهشماری مایایی در ارتباط بود. پلکان در معماری جایگاه ویژهای داشت و در همه آثار به گونهای به چشم میآید. در نمای ساختمان از موزاییک و انواع رنگ استفاده میش و بکارگیری نقوش و تصویرهای مختلف در درون اتاقها یا راهروها و نمای خارجی ساختمانهای فاخر ویژگی دیگر معماری آمریکای مرکزی در عصر طلایی مایاها بود. مصالح ساختمانی اصلی در معماری مایاها را سنگ آهک تشکیل میداد. عمدهٔ آثار مایایی از سنگ آهک درست شدهاند. يكي از آثار معماري برجسته كه از ماياها بر جا مانده، معبد هرمي كوكولكان در شهر چيچن ايتزا است كه در سده يازدهم ميلادي ساخته شده است.
پدید آمدن شهرهای جدید در تمدن مایا به این نحو بود که روستاهایی که جمعیت مردمش زیاد میشد طی یک مراسم تودیع روستاییان منازل خود را ترک میکردند. خانههای جنگلی ویران میشد و خانههایی بادوامتر گرداگرد یک محوطهٔ خالیکه روستای قدیمی بوده و بعدها میدان مرکزی شهر میشد بنا میکردند. در میدان مرکزی شهر یک پرستشگاه بزرگ پدید میآوردند که هستهٔ اصلی شهر را تشکیل میداد و گاهی از اطراف رشد میکرد. این شهرها معمولا جمعیتی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار تن سکنه داشتند. با این حال شهرهای بزرگ مایاها مانند تئوتی هواکان جمعیتشان به بیش از ۵۰ هزار تن میرسید.
نقاشي
نقاشی از دیگر جنبههای تمدن مایایی بود که شیوهٔ آن تا به امروز نیز میان جوامع مایایی به جا مانده است. نقاشیها بیشتر بر روی پارچه و دیوارهها صورت میگرفت که گاهی با گچبری نیز توام میشد. رنگ آبی نیلی میان مایاها جنبهٔ الوهیت داشت و رنگی که در نقاشیهای خود استفاده میکردند، از نوع ماندگار آن بود که تجزیه نشده و از بین نمیرفت. رنگی که برروی پارچه بکار میبردند، طی فرآیندی پیچیده و شیمیایی بدست میآمد و امروزه پژوهشگران از طریق آزمایشهای شیمیایی به روش باثبات کردن این رنگها پی بردهاند که هنوز نیز پس از گذشت صدها سال ماندگاری و درخشندگی خود را حفظ کردهاند. مایاها همچنین در زمینهٔ نقاشی با ابداعاتی که در زمینهٔ رنگآمیزی و گچبری داشتند، تغییراتی را در نحوهٔ ساخت پرستشگاهها در آمریکای باستان ایجاد کردند. به این نحو که پرستشگاههای مایایی علاوه بر ساخت پلکانی دارای طرحها و نقاشیهای رنگی به همراه گچبری نیز بودند که معمولا تجسم خدایان و نیای شاهان مایایی بود.
ساير هنرها
از سایر هنرهای تجسمی مایاها میتوان سفالگری را که از ویژگیهای بارز هنر مایایی است، برشمرد. در خلال دوران کلاسیک مایاها شروع به تولید آثار سفالی چندرنگی کردند که بیشتر جنبه تزئینی داشت تا کاربرد روزانه. این سفالینهها که عمدتاً به گونهٔ جام یا کاسه و یا مجسمههای سفال هستند، رنگآمیزی شده و دارای نقشها و طرحهایی هستند که نمادهایی اساطیری و ایدئولوژیک را از باورهایی قوم مایا ارائه میکند. رنگ آبی سفالها نشان از کاربرد آن در امور مذهبی را دارد. نقاشیهای رمزگونهای بر روی بیشتر سفالینههای بدست آمدهٔ مایایی دیده میشود که گاهی با کندهکاری همراه هستند. رنگ آمیزی سفالینهها گاهی پیش از پختن آن انجام میگرفت و گاهی پس از آن. از آنجایی که مایاها چرخ سفالگری نداشتهاند، با صرف وقت زیاد با نوک انگشتان تکههای گل را تبدیل به کاسه یا کوزه میکردند. روش کار آنها از لوله کردن گل و دادن شکل مارپیچ به آنها بوده است. دورهٔ زمانی سفالینههای بدست آمده از مایاها به حدفاصل قرن ششم پیش از میلاد تا قرن نهم میلادی مربوط میشود. بجز سفالگری پیکرتراشی مایاها نیز از دیگر جنبههای هنری تمدن مورد نظر است. مجسمههایی که در دوره مایاها ساخته شده، بیشتر مجسمه شاهان و یا خدایان و موجودات مافوق بشری را شامل میشود. برخی از این مجسمهها از سنگ یشم سبز که جنبه قدسی داشته ساخته شده بودند و کشف میزان زیادی از محصولات یشم در کنار گورهای بزرگان مایا موید این نکته میباشد. تندیسهای مایاها معمولا به صورت نیمتنه و نشسته و به ندرت ایستادهاند و در سردر سراها و نمای ساختمانها معمولا به چشم میخورند.
زبان و ادبيات
مایاها را از آن جهت پیشرفتهترین قوم در امریکای باستان میدانند که بهتر از سایرین توانستند زبان خود را مکتوب کرده و خط را بکار برند. مایاها به زبان مایایی تکلم میکردند که زبانی التصاقی از شاخهٔ زبانهای بومی امریکا محسوب میشود. زبان مایایی قدیم بعدها به چندین گویش متعدد تقسیم شد که آنها امروزه گروه زبانهای مایایی را تشکیل میدهد که در آمریکای مرکزی هنوز هم گویشورانی دارد. در گذشته تفاوتهای لهجههای اقوام مایایی تبار به حدی بود که گاه سخن یکدیگر را درک نمیکردند. این تفاوتها تا به امروز نیز پابرجا مانده است. ممکن است که مایاها ایدهٔ نوشتن زبان را از اولمکها فراگرفته باشند اما خط آنها هیچ شباهتی به سیستم نوشتاری اولمک نداشت. خط مایایی نوعی خط هیروگلیفی بود که آغاز بکارگیری و ابداع آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد باز میگردد. مایاها خط خود را برای امور مذهبی و سرشماری درآمد و مالیاتهای عمومی، مراسم و مناسک مذهبی و تحریر و تألیف کتابهایی که دانش و علوم را حفظ مینمود بکار میبردند. آموزش خط نوشتاری نیز میان طبقهٔ نخبگان رایج بود. رمزگشایی علائم نوشتاری مایاها تا حد زیادی سخت و دشوار است و هنوز هم تمامی متون نوشته شده مایا به خوبی خوانده و درک نشدهاند.یکی از این مشکلات تغییر زبان و لهجه مایاها و واژه پذیری فراوان از زبان اسپانیایی است. مایاها ساخت کاغذهای الیافی را دنبال میکردند و بیش از هزار جلد کتاب آکاردئونی شکل تالیف کرده بودند که موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر میگرفت. این کتابها تقریبا همگی بدست کشیشهای اسپانیایی سوزانده شدند. یکی از این کشیشها بنام اسقف دیگو دلاندا که عامل اصلی از دست رفتن آثار مکتوب قدیمی مایا بود سوزاندن کتابهای مایاها را اینگونه توصیف کرده است:
«این مردمان در عین حال با استفاده از نشانهها و حروف مشخص کتابهایی نوشته و در آنها امور باستانی و دانش کهن خویش را توصیف نموده بودند... آنها این نوشتارها را درک میکردند و به دیگران نیز میفهمانیدند و آموزش میدادند. ما تعداد بسیار زیادی از این کتابها را یافتیم و چون مشاهده کردیم در میان آنها چیزی جز خرافات و دروغهای شیطانی وجود ندارد، همه را سوزاندیم که به شکل حیرتآوری باعث تاثر و افسوس آنها شد و دست آخر همه آنها را پریشان و محنتزده کرد.»
از میان کتابهایی که اسقف لاندا دستور امحا آنها را صادر کرده بود، سه کتاب به شکل شگفتانگیزی از شعلههای آتش در امان ماندند. یکی از این کتابها که در کتابخانهای در درسدن آلمان نگهداری میشود و به نسخه درسدن مشهور است اطلاعات جامعی از ریاضیات و ستاره شناسی در درون خود دارد. کتاب دیگر که در اسپانیا کشف شد، مربوط به طالعبینی است و نوشتار آخرین پرسیانوس نام دارد که در پاریس از صندوقی بینام و نشان بیرون کشیده شد و مربوط اساطیر و عقاید مذهبی مایاهای باستان است. پس از این حادثه دوباره مایاها به نوشتن آثار خود روی آوردند و کتاب کشیش جاگوار و کتاب پوپول ووه دو مورد از آنها هستند که بیشتر به تاریخ و اساطیر و افسانههای مایایی اختصاص دارند. این متنهای متاخر در قرن شانزدهم نوشته شدهاند.
دين و باورها
سبک تفکر مذهبی مایاها کاملا از عقاید مذهبی جهان قدیم متفاوت بود. بیشتر متون قدیمی این دین از میان رفته و برای همین شناخت ایدئولوژی مایاهای قدیم سخت و تا اندازهٔ زیادی مبتنی بر حدس و گمان است. دین در جامعه مایا عامل متحد کننده محسوب میشد و همهٔ طبقات از پادشاه تا بردگان همگی درگیر یک دین بودند. حکومتها همیشه مذهبی و دینگستر بودند و برای همین سرپیچی از باورهای دینی یا بدعت در آن خشم حاکمان را بر میانگیخت. دین اگرچه تمام مسائل زندگی مایا را در برمیگرفت اما به همان اندازه هم عرفانی بود و به مسائل معنوی میپرداخت. مذهب سنتی مایا خدایان متعددی داشت و هر خدا نیز یک همزاد غیر همجنس به عنوان همدم برای خود داشت که پس از مرگ او را در زیبالبا یا دنیای زیرین پذیرا میشد تا زمانی که دوباره زنده شده و به آسمان بازگردد. هنوز نیز گروههایی از مردم مایاییتبار ساکن هندوراس، گواتمالا و مکزیک به باورهای قدیمی مایایی معتقدند و مذهب فاتحان اروپایی خود را به طور کامل نپذیرفتهاند.
در مذهب مایاها، جهان دو بعد خدایی و انسانی داشت که در سه حوزه ضرب میشدند و آن سه حوزه جهان آسمانی، جهان زمینی و جهان زیرزمینی را شامل میشد. دنیای زیرزمینی که زیبالبا نامیده میشد و دنیای خدایان زیرزمینی و مکان استقرار روانهای درگذشتگان بود. قلمرو آسمانی سیزده طبقه و قلمرو زیرزمینی نه طبقه داشت. هریک از این طبقات قلمرو فرمانروایی یکی از خدایان بشمار میرفت. شناخت مناسک مذهبی مایاها کاملا میسر نشده و این بدلیل از میان رفتن بخش عظیمی از منابع مایایی و نیز تغییر مذهب اکثریت جامعه مایاها به مسیحیت است. ارتباط اصلی خدایان با یکدیگر از راه درخت مرکزی بنام واکاه چان امکانپذیر بود. این درخت که ریشهاش در دنیای زیرزمینی، تنهاش در دنیای زمینی و شاخههایش به دنیای آسمانی میرسید، خون قربانیان یا نذرهایی که نزد پادشاه درخاک ریخته میشد را از طریق ریشههایش جذب مي كرد و در سراسر گیتی انتشار میداد.
درک چیستی خدایان مایایی هم مانند درک آنان از جهان پیچیده است و برای ذهن انسانهای غربی ناآشنا مینماید. خدایان مایایی میتوانستند شکل ظاهر و سرشت خود را تغییر دهند و دلیل ایجاد آثار گوناگون هنری نیز همین است که مایاها میتوانستند هر صورتی برای خدایان خود متصور شوند و آنها را مجسم سازند. باستانشناسان مطرح میکنند، بزرگترین خدای مایا ایتزامنا نام داشته است. همین خدا دو شکل دیگر نیز داشتهاست که یکی هوناب کئو به معنی نخستین خدای زنده و دیگری کوکولکان به معنی مار بالدار بود. باور مایاها این بود که خدای اصلی خود را به صورت کهکشان راه شیری نیز نشان داده و سرپرست و آفریدگار جهان است و بر همه خدایان سرپرستی میکند. کینیچ آهائو خدای خورشید و هوناهپو خدای ناهید بودند که این دو خدا معمولا بر سر روز و شب با هم در کشمکش قرار داشتند. برای کشاورزان دو خدا به نامهای یوم کاکس که خدای ذرت بود، وجود داشت و یکی هم چاک که خدای باران بود. چاک که بیشتر با چهرهٔ خزندهای با دندانهای شبیه مار تصویر میشد، چهار رنگ متفاوت داشت که به جهات جغرافیایی شمال، جنوب، شرق، غرب باز میگشت و برای هر کدام به رنگ سفید، زرد، سرخ، سیاه در میآمد. خدای ویژه و مورد احترام زنان ایکس چل نامیده میشد که مسئول تولد نوزادان شفادادن به بیماران و پیشگویی بود.
به باور مایاها هر انسانی همزادی داشت که بصورت روح ظاهر میشد و با خدایان نشست و برخاست داشت و میتوانست زندگی افراد را تحت تاثیر قرار بدهد. انسانها میتوانستند از راه دعا و مناسک دینیو نیز مصرف داروهای روانگردان با آنها ارتباط برقرار کنند. این همزادان که بیشتر به دنیای زیرزمینی مربوط میشدند، عامل پیوند فرد با جامعه مردگان نیز محسوب میشدند که این به دنیای زیرزمینی ارتباط داشت و فرد نیاز داشت برای این کار به محلهایی ویژه مثلغارهای تاریک برود. به باور مایاهای قدیم از راه مکاشفات و مصرف مواد روانگردان نیز میشد با دنیای خدایان متصل شد و پند و اندرز گرفت.پیشگویان دینی برای پیشگوییهای خود غیر از ستاره شناسی به این روش نیز روی میآوردند.
رياضيات
مایاها ظاهرا ریاضیات را تا میزانی از اقوام اولمک فراگرفته بودند. آنها احتمالا نخستین قومی در جهان بودند که موفق به کشف عدد صفر شدند. این اتفاق در حدود سال ۳۶ پیش از میلاد افتاد و ششصد سال بعد بود که هندیها به راز صفر پی برده و از طریق مسلمانان آن را به اروپاییها رساندند. نماد صفر در تحریر اعداد مایایی بصورت یک گوش ماهی بود که شکل آن ترسیم میشد. نظام شمارشی مایاها نیز برخلاف نظام متداول امروز جهان که ده دهي است یک نظام بیستگانی بود. مایاها برای هر عدد یک نقطه میگذاشتند که به صورت افقی بود و هرگاه این اعداد شمارشان به پنج نقطه (یعنی عدد پنج) میرسید بجای پنج نقطه یک خط عمودی میکشیدند و برای اعداد بالاتر مانند شش، هفت بالای خط افقی یک یا دو نقطه یا بیشتر میگذاردند. به این ترتیب عدد ده در نوشتار مایا دو خط افقی روی هم بود و برای یازده کافی بود یک نقطه بالای آن بگذارند. نوشتن اعداد از انتها بود و هر بار استفاده از صفر برابر یک قطعه بیست شمارهٔ آن را بالا میبرد. چنان که در نظام ریاضی رایج امروزی صفر جلوی یک ده بار آنرا افزایش میدهد. چون خط نوشتاری مایاها هیروگلیف بود و نشانهای تصویری داشت گاهی کاتبان برای نوشتن صفر یا نقطه یا خط از نمادهای تصویری دیگری استفاده میکردند تا بر زیبایی اثر نوشتاری خود که معمولا به صورت کندهکاری بود، بیفزایند و آنرا هنریتر جلوه دهند. همین امر موجب دشواری در دریافت برخی از دادههای آماری مایاهای قدیم شده است. سیستم جمع و تفریق مایاها هم شبیه سیستمهای متداول امروزی بود اما آنها نمادهای چهار عمل اصلی را اینگونه بکار نمیبردند اما روش محاسبه ایشان تقریبا همین روش رایج امروز جهان بود.
اخترشناسي
مایاها آموخته بودند که چگونه از ریاضیات برای ثبت و محاسبه حرکات و تغییرات اجرام سماوی بهره ببرند. در یادبودها و دیوارنوشتهها آثار و اکتشافات خود را ثبت میکردند. بزرگان دینی مایا آموخته بودند که چگونه سال خورشیدی، ماه قمری و حتی حرکتهای سیاره زهره را محاسبه کنند. مایاها برای این محاسبهها، ریاضیات ترکیبی را بکار میگرفتند و ماهرانهتر از سایر ملتهای آمریکایی باستان، از خط و درجه براي ثبت یافتههای جدید خود بهره میبردند. آنها در جدولهایی قدیمی خسوف و کسوف را ثبت و برای آنها جدولهای زمانبندی تنظیم کرده بودند. آنها برای تنظیم مناسک مذهبی خود نیز از دادههای نجومي استفاده میکردند. مایاها ضمن شناخت خسوف و کسوف محاسبات دقیقی نیز از گردش مسیر سیارههای ناهید و بهرام و تا اندازهٔ کمتری عطارد ترسیم کرده بودند. همچنین شواهدی در دست است که مسیر حرکت سیاره مشتری نیز توسط مایاها مشخص شده بوده است. مایاها از اخترشناسی برای تنظیم تقویم و هماهنگی مراسم مذهبی طالع بینی، پیشگویی و ثبت دوره سلطنت استفاده میکردند. در کراکول چیچن ایتزا یک رصدخانهٔ مایایی بدست آمده که بیشباهت به رصدخانههای امروزی نیست. ضمن اینکه آنتونی آونی ستارهشناس نظر دارد که مایاها همگی خانههایشان را به گونهای میساختند که ظاهرا بتوان از پنجرههایشان آسمان را رصد نمود. مثلا در شهر اوکسمال همه ساختمانها در یک ردیف و پنجرههایشان به یک سوی مشخص از آسمان باز میشود. در ناحیه کراکول نیز همهٔ خانه ها به نحوی ساخته شده بودند که در امتداد سیاره زهره قرار داشتند. حیرت بیشتر دانشمندان از این است که این شناخت دقیق مایاها از حرکت اجرام آسمانی در شرایطی بود که مایاها ابزار پیشرفته ستاره شناسی نداشتهاند و سرزمینشان در منطقهای بود که نه ماه از سال بارانی و همیشه ابری بود.
تقويم
سیستم گاهشماری مایاها نیز از بخشهای پیچیدهٔ این تمدن است. مایاها به سال ۳۶۵ روزه خورشیدی پی برده بودند اما برای محاسبه سال نه تنها جابجایی خورشید درآسمان فراز خود را که حرکتهای ماه و ستارگان و دیگر اجرام آسمانی را نیز مدنظر داشتند. نزد مایاها سه نوع تقویم استفاده میشد. یکی تقویم سالنمای ۲۶۰ روزه, دیگری هاآب یا سال ۳۶۵ روزه و دیگر تقویم شمارش طولانی ۵۲ ساله.
سال مقدس که تزولکین نامیده میشد همان سالنمای ۲۶۰ روزه بود. هر ماه آن ۲۰ روز بود و هر روز یک نام مشخص داشت و نیز ۱۳ شماره که روزها در آن ضرب میشدند و در مجموع ۲۶۰ روز میشد. آنها از این طریق سعی میکردند تا از زمان دقیق وقوع پدیدههای قدیمی به میزان روزهایی که از آن گذشته آگاه شوند. شیوه آن به گونهای بود که مثلا روز ایمیکس که روز نخست هر ماه بود و اولین باری که در سال ۲۶۰ روزه واقع میشد نام سال یکم ایمیکس میگرفت و به همین ترتیب سال دوم سال دوم ایک و زمانی که به سیزدهمین میرسید نام چهاردهمین روز یعنی ایکس مقارن یک میشد و سال یک ایکس میگردید و اینگونه مشخص میشد که ۱۴ سال گذشته است. فایده این تقویم برای این بود که در ارقام بالا با ضرب و تفریق ساده میشد زمان واقعی را به روز تعیین کرد و از این رو به آن سالنمای مقدس میگفتند چراکه درامور مذهبی مردمی کاربرد بیشتری داشت.
سالنمای هاآب سالنما و تقویم رسمی مایا بود. هاآب را برای امور سلطنتی و کشوری بکار میبردند. در سالنمای هاآب سال ۱۹ ماه داشت. ۱۸ ماه نخست سال ۲۰ روز بود و ماه آخر سال ۵ روز که رویهم رفته ۳۶۵ روز را تشکیل میدادند. ماه آخر یوایب نامیده میشد و برای مردم بدشگون مینمود. روزهای ماه از صفر تا ۱۹ را در بر میگرفتند شمار روز با یک آغاز نمیشد. مایاها در ذکر تواریخ معمولا در کتیبهها هردو سالنمای تزولکین و هاآب را بکار میبردند.از آنجایی که هاآب ۱۰۵ روز بیش از تزولکین داشت یعنی در تطابق دو تقویم هاآب ۱۰۵ دندانه وارد سال تزولکین شده بود و تطابق کامل تنها زمانی انجام میشد که ۵۲ سال از آغاز گذشته باشد که این دوره ۵۲ ساله را دَوَران تقویم نامیدهاند و این دوران برای مایاها بسیار مهم و با اهمیت بوده است.
تقویم سوم سالنمای شمارش طولانی است که مبتنی بر روزهاست اما سال به ماههای سی روزه تقسیم نمیشد. هر روز یک کین بشمار میرفت و هر ۲۰ روز برابر یک یوئينال میشد. هر ۱۸ یوئینال را یک تون میگفتند که در مجموع ۳۶۰ روز(کین) به دست میآمد.هر ۲۰ سال(تون) برابر یک کاتون و هر بیست کاتون یک باکتون و هر بیست باکتون یک پیکتون بود. یک پیکتون برابر میشد با ۲٬۸۸۰٬۰۰۰ روز. بالاترین واحد در گاهشماری مایایی آلائون است که برابر میشود با بیست و سه میلیارد و چهل میلیون روز.
يك سال در تمدن ماياها ۳۶۰ روزه بود و دلیل آن هم فرار از شومی پنج روز پایانی بود. کاربرد این تقویم بیشتر برای شمارش روزهای گذشته یا باقیمانده نسبت به یک رویداد مهم بوده است. مایاها سیستمی ریاضیاتی نیز داشتند که سالنماهای سهگانه را به هم تبدیل میکرد و از طریق دادههای یک تقویم میتوانستند آنرا در سالشماری دیگر نیز بیابند.
آخر الزمان
بر اساس تقويم مايايي، جهان در سال 3114 پ.م به وجود آمده و در 22 دسامبر 2012 ميلادي نابود خواهد شد. اين بازه زماني برابر است با 7200 سال 260 روزه. پيش بيني آخر الزمان اختصاص به ماياها ندارد و اقوام و ملل ديگر نيز عمر جهان را در اساطير خود ذكر كرده اند. يهوديان عمر جهان را هفت هزار سال مي دانند كه از سال 3761 پ.م آغاز شده است. زرتشتيان هم عمر جهان در حركت را شش هزار سال گفته اند كه سه هزار سال آن، پيش از ظهور زرتشت سپري شده و باقي آن هم پس از زرتشت است.
منابع
لانگ، کاترین. آمریکای باستان. ترجمهٔ فرید جواهرکلام. چاپ دوم. تهران: ققنوس، ۱۳۸۴.
نتزلی، پاتریشیا. تمدن مایا. ترجمهٔ فرید جواهرکلام. چاپ سوم. تهران: ققنوس، ۱۳۸۷.
گاردنر، هلن. هنر در گذر زمان. ترجمهٔ محمدتقی فرامرزی. چاپ دهم. تهران: آگاه، ۱۳۸۹.
کندری، مهران. دین و اسطوره در امریکای وسطا (پیش از کلمب). چاپ دوم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۵.
بودز، کلود-فرانسوا. قوم مایا. ترجمهٔ مهران کندری. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۴.
کرن، هرمن. رصدخانههای پیش از کلمب. ترجمهٔ مهران کندری. تهران: مرکز ایرانی مطالعه فرهنگها، ۱۳۶۰.