مقاتل الطالبين
بر گرفته از tarikheslam.com
اين اثر تأليف ديگر ابو الفرج اصفهانى است كه وى ظاهرا آن را در دوران جوانى نوشته است. نگارش كتابهاى تقريبا تك موضوعى تاريخى-مذهبى، در سده هاى نخستين-دست كم از سده دوم هجرى به بعد-رواج داشته است. وجود چنين تأليفاتى در ميان آثار مورخان بزرگى چون واقدى و مدائنى مى تواند دليلى بر اهميت موضوع تلقى شود. از آنجا كه غالب قيام ها و مبارزه ها در عصر اموى و عباسى، از سوى علويان صورت مى گرفت، ناچار، هم مبانى اعتقادى ايشان سازمان مى يافت و هم نقل و جمع اخبار مربوط به «خروج» و سپس شهادت آنان از سوى پيروانشان وجه مقبول ترى پيدا مى كرد. از نيمه دوم سده سوم به بعد، تحركات ضد عباسى علويان به آن حد رسيده بود كه بتواند مواد لازم را براى تأليف كتابهاى «مقاتل الطالبيين» فراهم آورد.
شايد يكى از كهن ترين آثار در اين باب، مقتل الحسين ابو مخنف (ه. م) باشد. در همان روزگاران، مؤلفان بزرگ ديگرى نيز دست به چنين تأليفاتى زده بوده اند، مثلا مدائنى (د 235 ق) كتابى به نام اسماء من قتل من الطالبيين داشته (ابن نديم، 114) و نيز ابو عبد الله محمد بن على بن حمزه علوى (د 287 ق) كتابى به نام مقاتل الطالبيين تأليف كرده بوده است (نك: نجاشى، 348) و از همه مهمتر ابن عمار (ه. م) ، ابو العباس احمد بن عبيد الله ثقفى استاد ابو الفرج اصفهانى است كه كتابى در همين موضوع داشته و احتمالا مانند ابو الفرج، به آيين زيدى بوده و به همين جهت مى توان پنداشت كه تأثير او بر شاگردش بيش از ديگر مؤلفان بوده است.
ابو الفرج، چنانكه خود گويد: در جمادى الاول 313 نگارش كتاب مقاتل را به پايان رسانده است (ص 4، 721). وى در آغاز اشاره مى كند كه هدف وى از تأليف آن، فراهم آوردن شرحى كوتاه از چگونگى زندگى و مرگ[216 نفر از]فرزندان ابو طالب-از زمان پيامبر (ص) تا زمان نگارش كتاب-بوده است (ص 4). البته وى تنها اخبار طالبيانى را گرد آورده كه مرگشان دلايلى سياسى داشته، يا به روايت جنبش هايى پرداخته كه انگيزه آنها خصايل ارجمندى چون تقوى و عدل بوده است، نه هوى و هوس (ص 5). بنابر اين، نخست از شهادت جعفر بن ابى طالب در زمان پيامبر (ص) سخن گفته، سپس اخبار هر يك از علويان را زير نام خليفهاى كه در آن زمان حكم مىرانده، آورده است. نكتهاى كه ابو الفرج در چند جاى كتاب بدان اشاره كرده، تأكيد بر رعايت اختصار است، چنانكه گاه همه اسانيد مربوط به اخبار را ذكر نمى كند (ص 253).
از ديدگاه تحقيقات تاريخى، منابع ابو الفرج در اين كتاب از اهميت ويژهاى برخوردار است. اين منابع، غالبا به صورت سلسله اسناد در سراسر كتاب پراكنده اند. بيشتر مؤلفانى كه ابو الفرج به آنان استناد كرده، كتابهاى ارزشمندى مرتبط با موضوع همين كتاب داشته اند، ولى اكنون نشانى از هيچ يك در دست نيست. در اينجا كوشش شده است كه مهم ترين اين منابع بررسى، و به ترتيبى كه ابو الفرج بر حسب موضوع، مورد استناد و استفاده قرار داده، معرفى شوند: نخست بايد از كتاب المغازى ابن اسحاق ياد كرد كه ابو الفرج از طريق استادش محمد بن جرير طبرى از آن بهره برده است (ابو الفرج، همان، 10). وى گاه از ابو مخنف نيز از طريق احمد بن عيسى از حسين بن نصر بن مزاحم نقل روايت مى كند (همان، 28، 31، 33، 38). گاه نيز واسطه روايت او از ابو مخنف، احمد بن حارث خرّاز بوده كه خود از مدائنى نقل قول كرده است (همان، 95).
مهمترين منبعى كه به طور گسترده مورد استفاده وى قرار گرفته، كتابى است در اخبار خروج محمد بن عبد الله، معروف به نفس زكيه و برادرش ابراهيم، تأليف ابن شبّه كه به نام كتاب محمد و ابراهيم ابنى عبد الله بن حسن مشهور است. ابو الفرج بيشتر روايات مربوط به اين قيامها را از اين كتاب اخذ كرده (مثلا نك: همان، 185، 186، 190، جم) ، اما به نظر مىرسد كه وى بنا بر گرايشهاى مذهبى خود، برخى از اين اخبار را كه مورد پسندش بوده، برگزيده و برخى ديگر را فرو گذاشته است.
همچنين در اخبار مربوط به محمد نفس زكيه، از قول عبّاد بن يعقوب رواجنى (د 250 ق، نك: ابن قيسرانى، 1/333) كه خود همراه محمد بن قاسم بن على خروج كرده بوده (نك: ابو الفرج، همان، 579-588) ، رواياتى نقل شده است. روايات ديگرى نيز از عبّاد در مقاتل موجود است (ص 127، 129، 387، 388، جم؛نيز نك: 317-316/I,SAG). از ديگر مآخذ ابو الفرج در نقل اخبار مربوط به قيام علويان در زمان منصور عباسى مىتوان به زبير بن بكار (نك: ص 234) ، ابن ابى خيثمه (ص 164، 167) و واقدى (نك: ص 291) و نيز محمد بن على بن حمزه علوى اشاره كرده كه ابو الفرج در جاى جاى مقاتل به وى استناد كرده (مثلا نك: ص 170، 506، 566، 593، جم) و در نقل اخبار كوتاه پايانى كتاب، چنانكه صريحا گفته، بر مقاتل الطالبيين او تكيه داشته است (ص 705). مأخذ ديگرى كه ابو الفرج روايات بسيارى از آن نقل كرده، كتاب ابن عمّار است در مقاتل آل ابى طالب (مثلا نك: ص 372، 392) و گاه از طريق او، به روايات على بن محمد بن سليمان نوفلى (ص 442، 500) ، يا احمد بن حارث خرّاز (ص 454، 456، 457) ، يا ابن شبّه (ص 459) نيز استناد مىجويد.
يكى از مهمترين بخشهاى كتاب مقاتل، گزارش مربوط به جنبش ابو السرايا (ه. م) است كه ابو الفرج به احتمال بسيار، آن را از كتابى نقل كرده است كه در اين موضوع به نصر بن مزاحم منقرى-كه خود شاهد اين قيام بوده است-نسبت دادهاند (نجاشى، 428). در صدر گزارش، ابو الفرج بر روايتى كه ابن عمّار از على بن محمد بن سليمان نوفلى نقل كرده، طعن زده و بر آن به دلايل اعتقادى خرده گرفته است (ص 518).
گر چه ديگر مورخانى كه اين جنبش را گزارش كردهاند، نامى از منابع خود به ميان نياوردهاند، اما به سبب اختلافات مهمى كه ميان گزارش ابو الفرج به نقل از نصر بن مزاحم و ديگر مآخذ مانند بلاذرى و طبرى و ابن اثير در اين خصوص هست، مىتوان گفت كه مقصود از روايت نوفلى، همين گزارش مشترك است (براى تفصيل، نك: ه د، ابو السرايا).
از مهمترين نكات در مقاتل، اسانيد ارزشمندى است كه غالبا به كسانى منتهى مىشود كه از نزديك شاهد وقايع بودهاند (مثلا ص 582:از ابراهيم بن غسّان، ص 588: از عباد بن يعقوب، ص 597: از احمد بن جعد). همچنين صفحات كتاب را انبوهى اسانيد مربوط به زيديان و طالبيان پر كرده، مثلا روايات ابو الفرج از ابن عقده (ه. م) در سراسر كتاب پراكنده است (نك: ص 7، 9، 42، جم) و روايات از اين طريق به محمد بن منصور (نك: ص 408، 538) و سپس به احمد بن عيسى بن زيد (نك: ص 405) مىرسد.
در مورد افراد، روش كار ابو الفرج چنين است كه نخست نام كامل و نسب فرد را مىآورد و گاه نام مادران وى را تا جدّ اعلى (نك: ص 179، 232) نقل مىكند. در پايان روايات، معمولا اشعارى را كه در رثا يا مدح آن فرد سروده شده است، ذكر مىكند (مثلا ص 304-309، 458-459، 486، جم). از جالب توجه ترين بخشهاى كتاب مقاتل اطلاعاتى است درباره چگونگى فعاليت كسانى كه به زيد بن على (نك: ص 143 به بعد) يا محمد نفس زكيه (ص 277 به بعد) يا ديگر علويان پيوستند (ص 377 به بعد، نيز نك: 551 به بعد).
كتاب مقاتل بعدها، بيشتر به سبب جامعيت و نيز دقتى كه در نقل اخبار آن صورت گرفته، مورد استناد و استفاده مؤلفان بسيار واقع شد.
از مؤلفان غير شيعى مىتوان به ابو القاسم برزهى (د 488 ق: بيهقى، تاريخ، 212) ، در كتاب المحامد (نك: همو، لباب، 2/482) و نيز ابن ابى الحديد (6/44، 113، 118، جم، 16/29-34، جم) اشاره كرد.
مؤلفان زيدى نيز كه به جمع و نقل اخبار مربوط به ائمه و بزرگان خود همت گماشتند، همواره از كتاب مقاتل به عنوان اصلىترين مأخذ نام بردهاند. ابو طالب هارونى، اگر چه در كتاب الافادة ظاهرا تصريحى به مقاتل نكرده، ولى غالب اخبار كتاب خود را از آن گرفته است. اما در كتاب ديگرش امالى (ص 106، 124، 129) به ابو الفرج (ص 129، 193، 383) استناد جسته است، همچنين حميد الدين محلّى در الحدائق الوردية در اخبارى به ابو الفرج استناد كرده است (نك: ص 173، 204-205، نيز نك: ابو الفرج، 465، 479-480). نقل قول شيخ مفيد نيز از ابو الفرج حائز اهميت است، زيرا از عبارت او چنين بر مىآيد كه به اصل كتاب مقاتل به خط ابو الفرج دسترسى داشته است (نك: ص 276، نيز نك: ابو الفرج، 25 به بعد). مقاتل همچنين يكى از مآخذ ابن صوفى (ص 187، جم) و ابن عنبه (ص 102، 182) بوده است.
چاپ
كتاب مقاتل، نخستين بار در 1307 ق در تهران چاپ سنگى شد. نيمهاى از آن نيز در 1311 ق در حاشيه المنتخب فى المراثى و الخطيب فخر الدين نجفى طبع شد. سپس در 1353 ق در نجف به چاپ رسيد. آنگاه سيد احمد صقر كتاب را همراه با مقدمهاى درباره ابو الفرج و كتابش در 1368 ق/1949 م در قاهره به چاپ رساند. كتاب يك بار ديگر نيز بر اساس همين چاپ صقر در نجف و سپس بارها در لبنان، ايران و مصر به چاپ رسيد.
مآخذ
ابن ابى الحديد، عبد الحميد، شرح نهج البلاغة، به كوشش محمد ابو الفضل ابراهيم، قاهره، 1378-1384 ق
ابن اثير، الكامل؛ابن جوزى، عبد الرحمن، المنتظم، حيدر آباد، دكن، 1358 ق
ابن حجر عسقلانى، احمد، لسان الميزان، حيدر آباد دكن، 1329-1331 ق
ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، بيروت، 1403 ق/1983 م
ابن خلدون، العبر؛ابن خلكان، وفيات؛ابن شاكر كتبى، محمد، عيون التواريخ، نسخه خطى كتابخانه احمد ثالث استانبول، شم 2922
ابن صوفى، على، المجدى، به كوشش احمد مهدوى دامغانى، قم، 1409 ق/1989 م
ابن طاووس، احمد، بناء المقالة الفاطمية، به كوشش على عدنانى، قم، 1411 ق
ابن طقطقى، محمد، الفخرى، بيروت، 1400 ق/1980 م
ابن ظافر، على، بدائع البدائه، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1970 م
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، به كوشش محمد حسن آل طالقانى، نجف، 1380 ق/1961 م
ابن قيسرانى، محمد، الجمع بين رجال الصحيحين، حيدر آباد دكن، 1323 ق
ابن نديم، الفهرست؛ابن واصل، محمد، تجريد الاغانى، به كوشش طه حسين و ابراهيم ابيارى، قاهره، 1374 ق/1955 م
ابو حيان توحيدى، على، اخلاق الوزيرين (مثالب الوزيرين) ، به كوشش محمد بن تاويت طنجى، دمشق، 1385 ق/1965 م
ابو طالب هارونى، يحيى، امالى (تيسير المطالب) ، به كوشش يحيى عبد الكريم فضيل، بيروت، 1395 ق/1975 م
ابو الفداء، المختصر فى اخبار البشر، بيروت، دار المعرفة؛ابو الفرج اصفهانى، ادب الغرباء، به كوشش صلاح الدين منجد، بيروت، 1972 م
همو، الاغانى، بيروت، 1383 ق/1963 م
همو، مقاتل الطالبيين، به كوشش احمد صقر، قاهره، 1368 ق/1949 م
ابو نعيم اصفهانى، احمد، ذكر اخبار اصبهان، به كوشش س. ددرينگ، ليدن، 1934 م
اصطخرى، ابراهيم، مسالك و ممالك، به كوشش ايرج افشار، تهران، 1368 ش
اصمعى، محمد، عبد الجواد، ابو الفرج الاصفهانى و كتابه الاغانى، قاهره، 1370 ق/1951 م
امين، احمد، ظهر الاسلام، قاهره، 1364 ق/1945 م
بلاشر، رژيس، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ق
بيهقى، على، تاريخ بيهق، به كوشش احمد بهمنيار، تهران، 1317 ش
همو، لباب الانساب، به كوشش مهدى رجائى، قم، 1410 ق
تنوخى، محسن، الفرج بعد الشدة، به كوشش عبود شالجى، بيروت، 1398 ق/1978 م
همو، نشوار المحاضرة، به كوشش عبود شالجى، بيروت، 1392 ق/1972 م
ثعالبى، عبد الملك، يتيمة الدهر، به كوشش محمد محيى الدين عبد الحميد، بيروت، دار الفكر؛ جبرى، شفيق، دراسة الاغانى، دمشق، 1370 ق/1951 م
خطيب بغدادى، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق
خلف الله، محمد احمد، صاحب الاغانى، قاهره، 1968 م
خوانسارى، محمد باقر، روضات الجنات، قم، 1392 ق
ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و اكرم بوشى، بيروت، 1404 ق/1984 م
همو، ميزان الاعتدال، به كوشش على محمد بجاوى، بيروت، 1382 ق/1963 م
زبيدى، محمد، طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمد ابو الفضل ابراهيم، قاهره، 1373 ق/1954 م
زيدان، جرجى، تاريخ آداب اللغة العربية، به كوشش شوقى ضيف، قاهره، 1957 م
سامرائى، يونس احمد، مقدمه بر الاماء الشواعر ابو الفرج اصفهانى، بيروت، 1406 ق/1986 م
شالجى، عبود، مقدمه بر الفرج بعد الشدة (نك: هم، تنوخى) ؛شكعه، مصطفى، مناهج التأليف عند العلماء العرب، بيروت، 1982 م
طاش كوپرى زاده، احمد، مفتاح السعادة، بيروت، 1405 ق/1985 م
طوسى، محمد، الفهرست، به كوشش محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، 1380 ق/1960 م
عبد الجليل، ج. م. ، تاريخ ادبيات عرب، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، 1363 ش
عواد، كوركيس، مقدمه بر الديارات شابشتى، بيروت، 1406 ق/1986 م
قفطى، على، انباه الرواة، به كوشش محمد ابو الفضل ابراهيم، قاهره، 1371 ق/1952 م
مبارك، زكى، حب ابن ابى ربيعة و شعره، بيروت، 1971 م
همو، النثر الفنى فى القرن الرابع، بيروت، 1352 ق/1934 م
محلّى، حميد الدين، «من كتاب الحدائق الوردية» ، اخبار ائمة الزيدية، به كوشش ويلفرد مادلونگ، بيروت، 1987 م
مرعشى، خطى؛مفيد، محمد، الارشاد، نجف، 1962 م
مقرى، احمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388 ق/1968 م
منجد، صلاح الدين، مقدمه بر ادب الغرباء (نك: هم، ابو الفرج) ؛نامه دانشوران ناصرى، قم، دار الفكر، 1379 ق
نجاشى، احمد، رجال، به كوشش موسى شبيرى زنجانى، قم، 1407 ق