کیومرث

پژوهنده نامه باستان

که از پهلوانان زند داستان

چنین گفت کآیین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه

کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون ساخت جای

سر تخت و بختش برآمد به کوه

پلنگینه پوشید خود با گروه

این ابیات در شاهنامه فردوسی برای آغاز داستان پدیدار شدن پادشاهی آمده است. نخستین انسانی که به مقام پادشاهی رسید، کیومرث نام داشت. او در آغاز ماه فروردین و بهار بر تخت نشست. محل زندگی او در کوه و شاید در غار بوده و جامه تنش نیز از پوست پلنگ و دیگر جانوران شکار شده فراهم می شد. لقب کیومرث، «گرشاه» بود که به معنی «پادشاه کوهستان» است. فردوسی می افزاید که تمام جانوران به کیومرث احترام می گذاشتند و بر او نماز می بردند. نماز بردن به معنی خم شدن و تعظیم کردن است.

کیومرث 30 سال پادشاه جهان بود. آری پادشاه جهان و نه ایران! در بیشتر اساطیر، پادشاهان نخستین، بر تمام جهان فرمان می رانند و پدیدار شدن کشورها و پادشاهان گوناگون، پس از گذشت مدت زمانی از عمر پادشاهی در جهان اتفاق می افتد.

اهریمن که دشمن اهورا مزدا و به تبع آن، دشمن آفریده های اوست؛ در تکاپوی حمله به کیومرث است. فرستاده ویژه خداوند که سروش نام دارد، به پسر کیومرث خبر می دهد که دیوان یا همان اهریمنان تصمیم دارند به پدرت آسیب برسانند. سیامک برای مبارزه با دیوان به میدان نبرد می رود ولی چون زره بر تن ندارد، به وسیله چنگالهای خروزان دیو از پای در می آید.

کیومرث با شنیدن خبر کشته شدن فرزندش، به سوگواری می پردازد. پس از یک سال، سروش به نزد کیومرث می آید و می گوید که سوگواری بس است و زمان، زمان ستاندن کین سیامک از دیوان است.

سیامک فرزندی به نام هوشنگ دارد که با لشکری که از آدمیان و پریان و جانوران فراهم کرده، به جنگ دیوان رهسپار می شود. دیو سیاه که سرکرده دیوان است، کشته می شود و کیومرث پس از شکست دیوان، تخت و تاج را به هوشنگ می سپارد و از دنیا می رود. ابیات پندآموز فردوسی در پایان پادشاهی کیومرث چنین است:

برفت و جهان مردری ماند از اوی

نگر تا که را نزد او آبروی

جهانِ فریبنده را گرد کرد

رهِ سود بنمود و خود مایه خورد

جهان سر به سر چون فسانه است و بس

نماند بد و نیک بر هیچ کس

در اساطیر ایرانی، کیومرث ششمین آفریده اهورا مزدا است. این شش آفریده که در طی یک سال پدید می آیند، عبارتند از: آسمان، آب، زمین، گیاه، گاو مقدس (گئو اسپنته یا گوسفند) و کیومرث.

در زبان اوستایی «گَئو مَرِتَن» به معنی جان میرا یا زنده میرنده است. کیومرث در سمت چپ رود دایتی و گاو یکتا آفریده در سمت راست آن آفریده شد. بالا و پهنای کیومرث به اندازه چهار نای بود. کیومرث و گاو مقدس به دست اهریمن کشته شدند. پیش از مرگ کیومرث، منی او بر زمین ریخت و 40 سال گذشت و آنگاه گیاه ریواسی رویید که دو ساقه داشت. هر ساقه به یک انسان تبدیل شد. اینگونه بود که نخستین مرد و زن پیدا شدند. نام مرد «مشی» و نام زن «مشیانه» بود. از این مرد و زن نخستین، شش جفت فرزند زاده شد. هر جفت که برادر و خواهر بودند، با هم زناشویی کردند و نژاد انسان گسترش یافت. یک جفت از آن شش جفت، سیامک و وَشاک نام داشتند. از آنها جفتی زاده شد که فرَواک و فرواکین نامیده شدند. از فرواک و جفت او، پانزده جفت زاده شدند که نژادهای گوناگون مردمان از آنان پدید آمدند. یکی از آن پانزده جفت، هوشنگ و گوزگ نام داشتند.

در اساطیر، این کیومرث است که به دست اهریمن کشته می شود ولی در شاهنامه، پسر کیومرث (سیامک) توسط دیوان یا اهریمنان از پای درمی آید. در شاهنامه، سیامک پسر کیومرث و هوشنگ پسر سیامک است؛ در حالی که بر پایه اساطیر ایرانی، سیامک نوه کیومرث و هوشنگ هم نوه سیامک است. از مشی و مشیانه در روایات ملی (شاهنامه) خبری نیست. کیومرث نخستین شاه است و نه نخستین انسان.

تفاوت عمده میان اساطیر و روایات ملی در همین جاست که؛ در روایات ملی، پیوند میان انسانها با یکدیگر و پیوند آنها با عناصر دیگر، ساده و باور پذیر است. کیومرث در اساطیر دارای پهنا و بالای یکسان است و مانند یک قطره منی، دایره شکل است. از منی کیومرث، ریواسی می روید که به نخستین جفت انسانی تبدیل می شود. داستان پیدایش کیومرث و مشی و مشیانه و نژادهایی که از آنان پدید می آید، در شاهنامه نیامده است. شاید رمز جاودانه شدن شاهنامه هم در باور پذیرتر بودن آن نسبت به اساطیر ذکر شده در اوستا و بندهش باشد.